در یک روز پاییزی، زمانی که نسیم ملایم برگها را به رقص درآورده بود و آفتاب کمسو درخشش پرشوری داشت، لاله تصمیم گرفت به دنبال چیزی خاص بگردد. او عاشق بوی گلها و عطرهایی بود که بتوانند حس تازگی و زیبایی طبیعت را به او یادآوری کنند. جستجوی او، او را به سوی عطری کشاند که نامش معجزهی گلها را در ذهنش زنده کرد: عطر روح الورد آمواج.
وقتی لاله اولین اسپری از عطر روح الورد آمواج را بر روی مچ دستش زد، رایحهای از مرکبات تازه، مثل نسیمی خوشایند، حس زندگی را به او منتقل کرد. این آغاز رؤیایی به تدریج جای خود را به بوی دلانگیز گل رز داد، بویی که لاله را به باغی پر از گلهای رنگارنگ و شاداب برد. هر بویی داستانی داشت و داستان عطر روح الورد آمواج حرفهایی از زیبایی و شکوه طبیعت به گوش دلش زمزمه میکرد.
با گذر زمان، رایحهای تازه و فریبنده از این عطر باقی ماند. این حس تازه مانند قطعاتی از یک موسیقی آرامشبخش بود که لاله را به دنیای آرامش و صلح دعوت میکرد. رایحههایی که در این عطر گرد هم آمده بودند، مثل نقاشیای هنرمندانه از رنگها و خطوط ظریف، پیچیدگیهای بیپایان زنانگی را به نمایش میگذاشتند.
عطر روح الورد آمواج برای لاله به یک دوست همیشگی تبدیل شد، همراهی که هر لحظه از زندگیاش را با عطر و بوی ویژهای میپوشاند. هر بار که از آن استفاده میکرد، احساس میکرد که بخشی از روح گلها در درونش زنده شده است. این عطر، هرچند که از مجموعههای متوقف شده بود، اما برای لاله همچنان باقیماندنی و همیشه تازه بود؛ نه تنها به عنوان یک عطر، بلکه به عنوان یک تجربه فراموشنشدنی از زیبایی.
در پایان، لاله با لبخندی آرام عطر را در کیفش گذاشت و با خاطری آرام به راهش ادامه داد، با این اطمینان که این عطر همیشه در قلبش زنده است و او را به دنیای گلها و تازگی دعوت میکند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب