ناموجود
در یک روز آرام و دلانگیز، هوا کمی خنک بود و آسمان آبی روشن. بهار تازه از راه رسیده بود و حال و هوای طبیعت نوید روزهای شگفتانگیزی را میداد. در چنین روزی، تصمیم گرفتم همراه دوستانم به نمایشگاهی دعوت شوم که مفتخر به معرفی عطر جدیدی به نام عطر راشن کلن رسای فورت بود.
وقتی وارد سالن شدم، فضای اطرافم پر از رایحههای گوناگون بود. برخلاف توقعاتم، چیزی که بیشتر از همه به چشم میزد رایحه خاص و بینظیر عطر راشن کلن رسای فورت بود. این عطر با نتهای ابتدایی چوب پالیسندر، فلفل و نارنج تلخ آغاز شد، حس خنک و تازهای به محیط میداد که دوست داشتم بیشتر از آن استشمام کنم.
در میانه راهروها، با یکی از دوستان قدیمیام که همیشه بهروز با آخرین محصولات عطری بود، برخورد کردم. او لبخندی زد و گفت: باید حتماً این عطر رو امتحان کنی. فوقالعاده است! و من هم بلافاصله به سمت غرفهای رفتم که عطر راشن کلن رسای فورت را به نمایش گذاشته بود.
نتهای میانی این عطر با حضور وتیور، اسطوخودوس و یک جانمایه از عنبر، سبکی از هماهنگی و تعادل را به من القا کردند. همانجا بود که به یاد داستانهای قدیمی روسیه افتادم. امپراتوری که از سواحل کریمه تا جنگلهای سیبری گسترده بود و داستانهای زیادی دربارهاش شنیدهایم.
وقتی که از نمایشگاه خارج میشدم، با بویی مطبوع از نتهای پایه شامل قیر قایق و وانیل بدرقه شدم. به یاد آوردم که چگونه ادکلن راشن کلن رسای فورت توانسته بود حس نوستالژی و رویای مردمان گذشته را به خوبی به تصویر بکشد. این عطر نه تنها بویی، بلکه داستانی بود که میطلبید تجربه شود. تجربهای که بیتردید هر بار که آن را استشمام میکنم، مرا به دنیای خیالانگیز و شنیدنی تاریخ میبرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب