در یک شب بهاری، نسیم ملایم خیابانهای شهر را پر کرده بود. لیلا با قدمهای آرام در حال گذر از کنار باغی پر از گلهای یاسمن و شکوفههای گلابی بود. بوی خوش و دلنشینی از میان گلها به مشامش میرسید. صبح همان روز، یکی از دوستانش هدیهای به او داده بود: یک شیشه عطر اسمایل شکیرا. وقتی لیلا درپوش شیشه را برداشت، عصارهی سیب قرمز و کیوی به یکباره در هوا پخش شد. این عطر بهاری با رایحههای شیرین و میوهای خود، همهچیز را دگرگون میکرد.
لیلا همیشه به دنبال عطری بود که نه تنها حس نشاط و تازگی به او ببخشد، بلکه او را با خاطرات شیرین دوران کودکی پیوند دهد. عطر اسمایل شکیرا دقیقاً همان حس را ایجاد میکرد. با اسپری کردن آن، روحیهاش تازهتر و شادابتر میشد. لایههای میانی عطر، با ترکیب شکوفههای گلابی و یاسمن، لطافت و نرمی خاصی را به محیط میبخشید. همانطور که لیلا به مسیر خود ادامه میداد، با هر نسیمی، عطر و بوی شیرین گلها و میوهها فضا را پر میکرد.
با غروب آفتاب، کمی از گرمای روز کاسته شد و پایههای وانیلی، مشک و چوبهای معطر از عطر اسمایل شکیرا خودنمایی کردند. این ترکیبات به عطر گرما و عمقی خاص میبخشیدند که تا ساعتهای پایانی شب با او همراه بودند. لیلا به خانه برگشت و با هر بار استفاده، خاطرات آن روز به یادماندنی را در ذهنش زنده میکرد. عطر اسمایل شکیرا، نه فقط یک انتخاب بویایی، بلکه سفری به دنیای خاطرات زیبا بود. عطری که هر لحظه استفاده از آن، لبخندی بر لب لیلا مینشاند و او را به دنیای خیالانگیز خود میبرد.
سایر تلفظها: اسمایل شکیرا, اسمایل شاکیرا, اسمایل شَکیرا, اسمایل شَکیراَ, اِسمایل شکیرا, اِسمایل شاکیرا, اِسمایل شَکیرا, اِسمایل شَکیراَ, سمایل شکیرا, سمایل شاکیرا, سمایل شَکیرا, سمایل شَکیراَ, اِس مایل شکیرا, اِس مایل شاکیرا, اِس مایل شَکیرا, اِس مایل شَکیراَ, س مایل شکیرا, س مایل شاکیرا, س مایل شَکیرا, س مایل شَکیراَ
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی