ناموجود
شبی آرام و پر از رمز و راز بود. نسیم خنکی که از جانب دریا میوزید، شب را در آغوش گرفته بود. در چنین لحظاتی، احمد به خود اجازه میداد تا برای مدتی همه مشغلههای روزانهاش را کنار بگذارد و در دنیای عطر و بویایی فرو رود. او همیشه با خود میگفت که عطرها میتوانند داستانی را روایت کنند، داستانی که شاید در کلمات نگنجد.
آن شب، عطر سامبا سوپر از برند پرفیومرز ورکشاپ همراه همیشگی احمد بود. او این عطر را به خاطر رایحه شرقی و مردانهاش انتخاب کرده بود. نمیدانست چه چیزی در لقب سوپر این عطر نهفته است، اما هر بار که آن را استفاده میکرد، احساس میکرد یک نیروی ویژه او را در بر میگیرد.
در مسیری که به سمت مهمانی دوستش میرفت، بوی خوش سامبا سوپر فضای ماشین را پر کرده بود. احمد با لبخندی از یادآوری خاطرات گذشته از جلوی آینه عبور کرد. عطری که بوی آن از ابتدا تا انتها داستانی را زمزمه میکرد. بویی که در کنار اقیانوس خیال انگیز مشامش را پرسازی میکرد.
در مهمانی، چندین نفر به او نزدیک شدند و درباره عطری که به خود زده بود پرسیدند. احمد با چشمانی براق و لبخندی بر لب میگفت: این عطر سامبا سوپر از پرفیومرز ورکشاپ است. هر بار که از آن استفاده میکنم، انگار سفری به دنیای دیگری کردهام.
آن شب احمد فهمید که عطرها نه تنها بینی را خوشبو میکنند، بلکه قلبها و ذهنها را نیز تسخیر میکنند. او مفتخر بود که عطر سامبا سوپر را برای خود انتخاب کرده است. این رایحه به او قدرت آن را میداد که با اعتماد به نفس و آرامش بیشتری در هر جمعی وارد شود و داستان مخصوص خودش را تعریف کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب