ناموجود
در گذر زمان، در سرزمینی که خورشید طلایی بر پهنه آسمان میدرخشید، زنی به نام لیلا زندگی میکرد. لیلا عاشق عطرها بود، اما نه هر عطری. او همیشه به دنبال عطری خاص و بینظیر میگشت. روزی به کافهای قدیمی در مرکز شهر رفت و در حالی که در حال نوشیدن قهوه بود، بویی خوش از کنار او گذشت.
این بو، رایحه عطر سنسیشن د آلن دلون آلن دلون بود. عطری که در سال ۱۹۹۳ به دنیای عطر معرفی شده بود. ترکیبی شگفتانگیز از مرکباتی همچون لیمو، پرتقال ماندارین و میوههای تابستانی چون زردآلو و میوه شور. قلب عطر با نتهای لطیف گلهایی همچون بنفشه، رز و زنبق تپش میکرد. عطری با پایهای از مشک، پچولی و خزه بلوط که به عطر عمق و شخصیت میداد.
لیلا نمیتوانست از این عطر بگذرد. حس سرزندگی و شادابی که این عطر به او میداد، بینظیر بود. او به جستجوی آن عطر پرداخت تا بفهمد عطر سنسیشن د آلن دلون آلن دلون را از کجا میتواند تهیه کند. در کتابفروشی کوچکی که عطرهای نادر را میفروخت، آن را پیدا کرد و با لذتی وصفناشدنی آن را خرید.
حال، هر بار که لیلا از این عطر استفاده میکرد، همچون زنی از رؤیاهای خود احساس میکرد. او به شهامت و جسارت باور داشت و این عطر، نشانگر این باور بود. این عطر به لایلا اعتمادبهنفسی تازهبخشید و هر روز را با حس ماجراجویی و شگفتی آغاز میکرد. این داستان، حکایتی بود از پیوند میان عطر و روح، عطر و زندگی. عطری که میتوانست در میان رایحههای دیگر بدرخشد و داستان خودش را بگوید.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی