ناموجود
در یک روز خنک پاییزی، وقتی که برگهای زرد و نارنجی روی پیادهروها پخش شده بودند، تصمیم گرفتم به مقصدی ناشناخته بروم. مقصدی که خاطرهاش در ذهنم حک شود. به همین دلیل، عطری که انتخاب کردم، باید به خوبی این حس را منتقل میکرد. از طریق ویترین مغازهای شیک، چشمانم به بطری زیبای عطر شاهنور میکالف افتاد. طراحی شیشهاش با ظرافت خاصی که داشت، گویی داستانی از دل طبیعت را روایت میکرد.
وقتی که اولین بار درب بطری را باز کردم، موجی از تازگی به من رسید. عطر شاهنور میکالف با نتهای ابتدایی خود یعنی ترنج، پرتقال ماندارین و لیمو، همچون نسیمی از تازگی و سرزندگی به روحم دمید. انگار در باغی بزرگ پر از میوههای تازه و آبدار قرار داشتم.
اوج داستان این عطر وقتی بود که نتهای میانی خود را به نمایش گذاشت. اسطوخودوس و شمعدانی و یاسمن به صحنه آمدند و حس رمانتیک و شگفتانگیزی به من بخشیدند. هر چمدان خاطرهای که بوسیلۀ این عطر در ذهنم خلاصه شد و جادوی طبیعت را به زیبایی به تصویر کشید.
و در نهایت، سکانس پایانی این عطر با آرامش و گرمایی دلنشین به پایان رسید. نتهای پایهای چوب کاج، خزه بلوط، چوب صندل، نعناع هندی و سدر دست در دست هم، رایحهای از طبیعتی خاموش و جذاب را به یادگار گذاشتند. عطر شاهنور میکالف توانست در همان روز خنک پاییزی، خاطراتی ماندگار برای من بسازد.
این عطر با ترکیب خاص خود، قصهای آرام ولی پر از شگفتیها را برای هر مردی که خواهان تمایز است، به ارمغان میآورد. عطری که با هر استفاده، قصه جدیدی را آغاز میکند و هر لحظهاش گامی به سوی سفری تازه است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب