ناموجود
روزی در شهری دورافتاده، در فروشگاهی کوچک و زیبا به نام بوستان عطرها، مردی به نام آرش به دنبال عطر جدیدی برای خود میگشت. آرش عاشق تجربه کردن روایح جدید بود و هر بار هنگام خرید عطر، احساس میکرد سفری کوتاه به دنیایی ناشناخته آغاز کرده است.
در گوشهای از فروشگاه، نظر آرش به عطری جلب شد که بستهبندی جذاب و متفاوتی داشت. نام آن عطر شیوا ترایدنت آرکانا وایلدکرفت بود. او تصمیم گرفت آن را امتحان کند. به محض اینکه درب شیشهای عطر را باز کرد، رایحهای مرکب از چوب صندل هندی و بخور ناگ چامپا به مشامش رسید. این بوها او را به یاد داستانهای اساطیری و فرهنگ غنی هندوستان انداخت.
انتخاب او برای خرید عطر شیوا ترایدنت آرکانا وایلدکرفت به دلیل حس آرامش و عمقی بود که از آن دریافت کرده بود. او حس کرد که این عطر مثل پلی است که او را به درون خود و مذهب و سنتهای کهن سوق میدهد. روایح گرم و ادویهای که در ترکیب آن بود، به او حس گرمایی دلپذیر و استحکام میبخشید. این عطر نهتنها به او اعتماد به نفس داد، بلکه او را به سفری افسانهای در دل طبیعت نزدیکتر کرد.
آرمینه، همسر آرش، زمانی که برای اولین بار رایحه این عطر را بر روی پوست او حس کرد، تحت تأثیر آن قرار گرفت. او گفت: این عطر، تو را به فردی مرموز و جذاب تبدیل کرده است. با هر بار اسپری کردن عطر شیوا ترایدنت آرکانا وایلدکرفت، آرش و آرمینه به سفری بیانتها به راز و رمز داستانهای هندی میرفتند.
شیوا ترایدنت آرکانا وایلدکرفت نهتنها یک عطر، بلکه پلی بود برای عبور به دنیایی پر از راز و رمز. تجربهی دلنشین آرش و آرمینه از این عطر نشان از آن داشت که رایحهها میتوانند به سادگی داستانساز باشند. این بار، داستان آنها با بوی ناب این عطر جاودانه شد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی