ناموجود
داستان از آنجا آغاز میشود که نرگس به دنبال عطری بود که بتواند هویت و احساسات متفاوتش را نمایش دهد. روزی وارد فروشگاهی در مرکز شهر شد و با محصولی به نام عطر شوق الوطنیه آشنا شد. این نام، حس کنجکاویاش را برانگیخت.
نرگس اولین بار با باز کردن درب بطری، بویی از پرتقال ماندارین را احساس کرد؛ خوشبو و شاداب. این نت آغازین همچون نسیمی تازه و تازهنفس بود که حواسش را جلب کرد. سپس، با گذر زمان، رایحهای نرم و لطیف از ترکیب شیر و گل برف و یاسمن او را در بر گرفت. این نتهای میانی مثل داستانی دلپذیر بر روح او نشسته و حس زنده بودن را به او القا کرد.
اما هنر واقعی عطر شوق الوطنیه در نتهای پایانیاش نهفته بود. رایحهای از وانیل شیرین، مالتول و مشک، حس گرما و آرامش را به همراه داشت. این ترکیب، هماهنگی کمنظیری از بویایی را به نمایش گذاشته و اثری بیپایان در ذهن نرگس باقی گذاشت. او با خود فکر کرد که باید این عطر را به مجموعه شخصیاش اضافه کند.
آنچه که شوق الوطنیه را منحصر به فرد میکرد، تواناییاش در هماهنگ کردن عناصر وانیلی، لاکتونی و شیرین با پایهای پودری و مرکباتی بود. این عطر برای هر دو جنس طراحی شده و به دلایلی بیوصف، میتواند خاطرهها را به بهترین شکل ثبت کند.
نرگس با لبخندی از فروشگاه خارج شد و میدانست که هر بار که از این عطر استفاده کند، سفر جدیدی در دنیای احساس و بویایی آغاز میشود؛ سفری که همیشه با شگفتیهای تازهای همراه است. عطر شوق الوطنیه برای او چیزی بیشتر از یک عطر بود؛ پلی برای وصل کردن گذشته، حال و آیندهای پر از شوق و هیجان.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی