در یک شب خنک پاییزی، باد خنکی بر روی برگهای افتاده گذر میکرد و آسمان پرستارهای بالای شهر گسترده بود. آروین، مردی با سبک و استایل خاص، آماده میشد تا در یک مراسم مهم شرکت کند. او همیشه به دنبال عطری بود که با شخصیت منحصر به فردش هماهنگ باشد، چیزی که بتواند همزمان قدرت و لطافت را منعکس کند. او به دنبال عطر سیگنیچر لدر تباک زاهاروف رفت.
وقتی بطری زیبا و با شکوه این عطر را در دستانش نگه داشت، نوتهای ابتدایی عطر، ترکیبی فوقالعاده از بادیان ستارهای، آلو و فلفل سیاه، حواسش را به سوی خود جلب کردند. این ترکیبات، احساسی از تازگی و شادابی را در او زنده کردند. با هر نفسی که میکشید، لایههای عطر به آرامی تغییر میکردند.
نوت میانی، او را به دنیای گرم و دودی تنباکو، در کنار رایحههای گیرا و عمیق قیر درخت غان و مُر، برد. ادغام این رایحهها با کُنجک و رز بلغاری، او را در مسیری از خاطرات شیرین و لحظات نابی که تجربه کرده بود، غوطهور کرد.
هنگامی که عطر به پایهاش رسید، ترکیب چرم و عود با نت های حیوانی و شیرین همانند عسل، فضایی را ایجاد کرد که احساس طراوت و اعتماد به نفسی بینظیر به او میبخشید. شیرینی ظریف پرالین و وانیل ماداگاسکار، همراه با پچولی اندونزیایی، تعادلی شگفتانگیز ایجاد میکرد.
آروین با اطمینان کامل، به مهمانی وارد شد. حضور او به لطف عطر سیگنیچر لدر تباک زاهاروف بینظیر و خاص بود؛ عطری که نه تنها با استایل او هماهنگ بود، بلکه داستانی از قدرت و ظرافت را در فضای اطرافش روایت میکرد و همه را به سوی خود جذب میکرد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی