ناموجود
ماه نوامبر بود و نسیم خنک پاییزی در حال وزیدن. سارا در جستجوی عطری متفاوت و خاص بود، عطری که داستانی از روح و زندهدلی سرزمینهای آفریقایی را روایت کند. او تصمیم گرفت به فروشگاه عطرفروشی محلهاش برود. آنجا بود که بوی گرم و دلنشینی از میان قفسهها او را به سمت خود کشاند؛ عطر اسپیریت آف آفریکا اش وییتالیتی اَتکینسونز با او سخن میگفت.
عطر اسپیریت آف آفریکا اش وییتالیتی اَتکینسونز با دفعات اولین اسپری، سارا را به عمق بخشی از خاطرات سفرهایش به آفریقا میبرد، جایی که درختان انبوه و گلهای وحشی با هم توافقی دلنشین داشتند. در یک ترکیب جادویی از نتهای گرم و ادویهای، این عطر حس ماجراجویانهای را برمیانگیخت.
سارا با خود اندیشید که این رایحهی شاخص، میتواند به خوبی همراهی روزانهاش باشد، چرا که هر بار اسپری آن، حس تازگی و شادابی را به او میبخشید. نتهای عطری این محصول هماهنگی جالبی داشتند؛ ترکیبی از یک داستان گلی و سبز که در هم تنیده شده بود و بهطور خاصی بینظیر به نظر میرسید.
این عطر نه تنها یک انتخاب برای روزهای مخصوص بود، بلکه در محافل رسمی و مهمانیها نیز بسیار مورد توجه واقع میشد. در واقع، این عطر شبیه به یک دعوتنامه به قلب آفریقا بود، چیزی که همه میتوانستند از آن لذت ببرند.
در پایان روز و با هر بار استفاده از این عطر، سارا خود را در جمع دوستانهای از خاطرات خوب و شادیآور میدید. این عطر گویی پلی بود بین روزمرگی و لحظات خاص، چیزی که فقط این عطر میتوانست ارائه دهد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب