ناموجود
دختری به نام مهتاب در شهری پر از زرق و برق زندگی میکرد. او عاشق عطرها بود و همیشه به دنبال چیزی خاص و منحصر به فرد میگشت. روزی در یک فروشگاه کوچک و دنج عطر، چیزی توجهش را جلب کرد. عطر سيجستشن او د آرژانت ۱۹۹۴ مونتانا، با طراحی ساده و در عین حال شیک، در ویترین نمایش قرار داشت. کنجکاوی او تحریک شد و خواست تا آن را امتحان کند.
وقتی اولین اسپری از این عطر را بر روی مچ دستش زد، بلافاصله ترکیبی از نتهای سبز و ترنج به مشامش رسید. این آغاز پویای عطر بود که با رایحههای برگ بنفشه و چوب رز برزیلی کامل میشد. مهتاب چشمانش را بست و تصور کرد که در یک باغ پر از گلهای تازه و معطر قدم میزند.
نتهای میانی ترکیبی از گلهایی مثل سوسن و سیکلمه بودند که همچون دستهگلی از بهار برای او رایحهای زنده و تازه به ارمغان میآوردند. اما چیزی که این عطر را از دیگران متمایز میکرد، پایهی گرم و ماندگار آن بود. مشک و چوب صندل به همراه کهربا رایحهای دلنشین و آرامشبخش به جا میگذاشتند.
در آن لحظه، مهتاب فهمید که عطر سيجستشن او د آرژانت ۱۹۹۴ مونتانا، چیزی فراتر از یک عطر بود. این عطر، قصهی شگفتانگیزی بود که هر بار با یک اسپری، او را به سفری متفاوت میبرد. او بیدرنگ تصمیم گرفت تا این عطر را بخرد و آن را جزئی از روزمرهاش سازد، یادآوری از لحظههای خوش و خیالانگیز که با هر رایحهای در دلش نقشی جاودانه میساخت.
عطر سيجستشن او د آرژانت ۱۹۹۴ مونتانا برای مهتاب، پلی به دنیایی از احساس و خاطره شد؛ عطری که با هر استفاده، داستان جدیدی برای او تعریف میکرد و برایش لحظاتی طلایی به ارمغان میآورد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب