ناموجود
روزهای گرم تابستان به پایان رسیده و فصل تازهای از حیات آغاز شده است. در این اطراف، باغ کوچک مادربزرگی قرار دارد که رایحهای دلنشین در هوا جریان دارد. در این فضا، دختری به نام نازنین در حال قدم زدن است. او در دنیای عطرها گم شده و هر لحظه داستانی جدید را با خود به همراه میآورد. امروز، در کنار باغ، او تصمیم گرفته تا با عطر ساجستشن او دور مونتانا دنیایی از شگفتی را کشف کند.
همین که نازنین درب بطری عطر را باز کرد، غنچههای سبز، بنفشه و هیسنت با نسیمی روحنواز به او خوشآمد گفتند. ناگهان حس کرد در باغ بهشتی قدم میزند. اولین دیدار با عطر ساجستشن او دور مونتانا همانند آزادی پروانهای است که از میان گلهای خوشرنگ و بوی شکوفههای هلو و ترنج میگذرد.
در دل این عطر، قلبی پر از گل ارکیده، یاس و رز نهفته است. این رایحهها به نازنین احساسی از آرامش و شادابی میبخشند. هر جرعه از این عطر مانند نقاشی از هنرمندی است که تصویری از زیبایی طبیعی خلق کرده است. لحظهلحظهای که نازنین این عطر را میپوشد، به یاد شهر عشق، پاریس، میافتد. او غرق در شگفتی میشود.
در نهایت، رایحههای چوب صندل، مشک و وانیل پایهای سنگین و دلنشین به این عطر میدهند. این لایههای عمیق، هارمونی کاملی از گرمی و نرمی را به ارمغان میآورد. نازنین در میان این هارمونی عشق را حس میکند. گویی عطر ساجستشن او دور مونتانا جادوی خود را بر او افسون کرده است.
همینطور که نازنین در این باغ به قدم زدن ادامه میدهد، با هر نسیم کوچکی، دنیای خیالانگیزش نو میشود. این تجربه نشان از آن دارد که بعضی عطرها نه تنها رایحه بلکه دنیایی داستانی را با خود به همراه میآورند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی