ناموجود
در یکی از شبهای خنک پاییز، هنگامی که همه جا آرام بود و ستارهها به زیبایی در حال درخشش بودند، دختری به نام الیزه در خیابانهای پاریس قدم میزد. او به دنبال عطری خاص بود که بتواند با آن احساسات درونیاش را بیان کند. الیزه در خیابانی پر از بوتیکهای لوکس و عطر فروشیهای معروف قدم میزد. ناگهان نگاهش به فروشگاهی در انتهای خیابان افتاد که نام پاریس الیزه را به خود داشت.
وقتی وارد فروشگاه شد، احساسی از جذابیت و شکوه به او دست داد. نورهای ملایم و فضای دلپذیر فروشگاه، الیزه را به دنیای عطرها برد. او به دنبال عطری بود که هم لطافت زنانه و هم قدرت درونی او را نشان دهد. درست در این لحظه، فروشنده مهربانی به او نزدیک شد و عطر سویت گرل پاریس الیزه را معرفی کرد.
الیزه با شنیدن کلماتی چون ماندارین و نتهای سبز در نتهای آغازین، یاس و رز در قلب عطر، و نعناع هندی، کهربا و مشک در نتهای پایانی، احساس کرد این همان عطری است که به دنبالش بوده است. وقتی اولین اسپری از عطر سویت گرل پاریس الیزه را بر روی پوستش امتحان کرد، ترکیبی از حس تازگی و گرما او را فرا گرفت. بوی پاچولی و رایحه چوبی آرامش و اعتماد به نفس را به او هدیه داد.
آنجا بود که الیزه فهمید این عطر بخشی از روحیه او شده است؛ عطری که میتواند او را در هر جایی به یاد بیاورند. با خریدن این عطر، الیزه با احساسی نو به قدم زدن در خیابانهای پاریس ادامه داد، با این اطمینان که سویت گرل پاریس الیزه همیشه او را همراهی خواهد کرد. عطری که نه تنها بخشی از ظاهر او، بلکه بخشی از هویتش شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب