در یک روز تابستانی و گرم، محمد در حال پیادهروی در خیابانهای شلوغ شهر بود. هوا بوی تازهای از مرکبات میداد که با هر نفسی، روحش را نوازش میکرد. چند قدم جلوتر، چشمانش به یک مغازه عطر فروشی جلب شد. بویی شگفتانگیز او را به داخل کشید؛ بویی آشنا و دلنشین. محمد وارد مغازه شد و در میان قفسههای رنگارنگ به جستجو پرداخت تا منبع این رایحه را پیدا کند.
در انتهای راهرو، او با عطر تام دزینتارز روبهرو شد. این عطر مردانه با ترکیبی از نتهای مرکباتی، گلی سفید و چوبی، مانند داستانی از جنس تابستان بود. محمد شیشه عطر را برداشت و کمی از آن را روی نبضش اسپری کرد. برقی از خاطرات خوب گذشته در ذهنش جرقه زد. این عطر با رایحه گرم و تند خود او را به سال ۱۹۹۴ برد، زمانی که برای اولین بار این عطر توسط برند دزینتارز معرفی شده بود.
عطر تام دزینتارز در لحظاتی که به اطراف نگاه میکرد، او را به دنیایی از خاطرات و احساسات گوناگون برد. هر نت آن، داستانی متفاوت را نقل میکرد؛ از تندی و گرمای نتهای تند و تازه تا غنای بویی آمبر و مشک. پچولی، با نتهای خاص خود، عطری غنی به محمد ارائه داد که همچنان او را به یاد لحظاتی خوش داشت.
محمد با لبخندی بر لب، تصمیم گرفت تا این عطر را به مجموعهی خود اضافه کند. او میدانست که با خرید عطر تام دزینتارز، نه تنها یک رایحه فراموشنشدنی را به دست آورده، بلکه هر بار که از آن استفاده کند، سفری جدید و منحصر به فرد را تجربه خواهد کرد. امروز، او فقط عطری نخرید؛ بلکه داستانی بویایی و جاودان را به زندگیاش آورد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب