ناموجود
در یکی از روزهای خنک بهاری، که نسیم ملایم بر روی پوست مینشست، محمد تصمیم گرفت تا روزش را با تجربهای متفاوت آغاز کند. او به جعبه عطرهایش نگاهی انداخت و به دنبال رایحهای بود که انرژی مثبت را به همراه آورد. ناگهان چشمانش بر روی عطر ته ماچا ل موند گورماند افتاد. این عطر با رنگ سبز ملایمش و بستهبندی خاصش، گویی او را به دنیای جدیدی دعوت میکرد.
محمد به یاد روزی افتاد که در یک بازارچه کوچک ژاپنی، بوی چای و گلهای تازهآرایی شده، جادویی خلق کرده بود که هرگز از ذهنش پاک نشده بود. ته ماچا ل موند گورماند همان جادو را به دنیای او بازگرداند. با اولین اسپری از این عطر، رایحه تازگی و طراوت چای سبز به خوبی در هوا پخش شد. این نت ابتدایی نه تنها حس سرزندگی را برانگیخت، بلکه او را به یاد لحظات آرامشبخش ژاپن انداخت.
پس از گذشت چند دقیقه، نوبت به قلب عطر رسید. نت میانی فریزیا با لطافت خاص خود، فضایی از گلهای سفید را به یاد میآورد که محمد را در میان باغی پر از رنگ و رایحه قرار میداد. این حس تازگی و نشاط ادامه داشت تا زمانی که نتهای پایانی به آرامی از راه رسیدند.
کهربا، نت پایه این عطر، با گرمای خاص خود مثل خاکسترهای گرم زیر آفتاب، آرامش و تعادل را بازگرداند. عطر ته ماچا ل موند گورماند با ترکیبی از هماهنگیهای مرکباتی، تازگی و گلهای سفید، تجربهای ناب را ایجاد کرد که محمد هر روز به دنبال آن بود.
وقتی محمد از خانه خارج شد، حس اعتماد به نفس و انرژی مثبت همراه با او بود. این عطر، خاطرهای دیگر برایش ساخت و روزی را برای او رقم زد که هرگز فراموش نخواهد کرد. عطر ته ماچا ل موند گورماند نه تنها یک رایحه، بلکه یک داستان بود که محمد هر روز مایل به تجربه دوبارهاش بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب