ناموجود
روزی گرم و تابستانی، در قلب شهری بزرگ که مردمش میان شلوغی و ازدحام زندگی میکردند، مردی به نام امیر با دقت و شور در جستجوی عطری خاص بود. او همان روز تصمیم گرفته بود که برای خود، رایحهای بینظیر و منحصر به فرد پیدا کند. در حاشیه یک خیابان شلوغ، مغازهای کوچک اما با هویتی عمیق را پیدا کرد. جلوی ویترین، چشم امیر به شیشهای زیبا و مرموز افتاد؛ شیشهای که بر آن نوشته شده بود: عطر د نوآر توئنتی ناین لالابو.
امیر زمانی که درِ شیشه را باز کرد و آن را کمی بر پشت دستش اسپری کرد، ناگهان به دنیای دیگری سفر کرد. یک ترکیب بینظیر از بوی برگهای انجیر، برگبو و ترنج، او را به باغی پنهان با درختان سبز و میوههای تابستانی برد. او انگار در سرزمین ناشناختهای قدم گذاشته بود که خاطراتی دور از کوهستانهای سرسبز و نسیم خنک عصرگاهی را به یادش میآورد.
بویی چوبی و گیاهی، مانند سرو و وتیور، حضور به وضوح در فضا داشت و با هر دم، احساس میکرد که با طبیعت پیوند میخورد. او با خود اندیشید که چگونه یک عطر میتواند چنین حس قدرت و آرامشی به او بدهد. بر خلاف انتظارش، تهبوهای توتون و علف خشک، زنده و جسورانه اما نه غلو شده، حس ماجرایی غریب و عمیق را به او القا کرد.
در آن لحظه، امیر فهمید که عطر د نوآر توئنتی ناین لالابو چیزی بیش از یک عطر ساده است. این، بیانی از شهامت بود – عطری که برای شبهای گرم تابستان یا غروبهای ملایم پاییزی مناسب است و او را به فردی شیک و با اعتماد به نفس تبدیل میکند. با انتخاب این عطر، امیر نه تنها به یک رایحه جدید دست یافته بود، بلکه گوشهای از روح خود را دوباره کشف کرده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب