ناموجود
در یک بعدازظهر آرام و دلپذیر، مردی در خیابانهای شهر قدم میزد و به دنبال عطری بود که منحصر به فرد باشد؛ عطری که به درستی شخصیتش را به تصویر بکشد. او در انتخاب عطر همیشه سختگیر بود، چرا که معتقد بود بویی باید داشته باشد که پس از او همچنان در ذهنها بماند.
او به فروشگاه ماجوری وارد شد، جایی که عطرهای خاص و منحصر به فردی را میفروشند. چشمانش به سمت یک بطری مجلل جلب شد. برچسب روی آن نوشته بود: عطر ذ وان اند اونلی ماجوری. حس کنجکاوی او تحریک شد؛ نام عطر برایش هیجانانگیز بود: تنها و یگانه.
با نخستین اسپری، رایحهای تند و شاداب از ترکیب پرتقال ماندارین، لیمو و ترنج به مشامش رسید. این نتهای ابتدایی مانند نسیمی تازه و پرانرژی او را به دنیایی دیگر برد. اما این تنها آغاز بود. هنگامی که عطر به آرامی بر روی پوستش جا افتاد، نتهای میانی آن با ترکیب رزماری، جوز هندی و گل برف به نمایش گذاشته شد. این هماهنگی، او را به یاد لحظات صمیمی و خاص زندگیاش انداخت.
زمانی که عطر به نتهای پایه خود رسید، ترکیبی فوقالعاده از وانیل، سدر و مشک باقی ماند. این بو حس آرامش و گرمای دلپذیری به او میبخشید. هر لحظهای که میگذشت، او بیشتر متوجه میشد که چه انتخاب درستی کرده است.
عطر ذ وان اند اونلی ماجوری برای او معنای جدیدی از تعادل بود؛ تعادلی بین تندی و شیرینی، شادابی و گرما. این عطر، به گفته خود برند، همچون معمایی است که با ترکیب نوازشهای چوبی و مرکباتی، احساسات متضاد را به زیبایی در هم میآمیزد.
آن روز، مرد با لبخندی بر لب و عطری که شخصیتاش را به خوبی تعریف میکرد، از فروشگاه خارج شد. عطر ذ وان اند اونلی ماجوری به بیهمتا بودنش وفادار ماند و او مطمئن بود که هرکسی این بو را استشمام کند، هرگز آن را فراموش نخواهد کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب