ناموجود
در یکی از روزهای پرشور پاییزی، وقتی که آفتاب نرم و ملایم بر خیابانهای سنگفرش شهر میتابید، لیلا با دلی پر از شوق به دنبال عطری متفاوت بود. او برای مهمانیای آماده میشد که برایش بسیار خاص و مهم بود. در حالی که قدمزنان از کنار ویترینهای شیشهای مغازهها عبور میکرد، چشمانش به یکی از شیشههای زیبا و طلایی درخشان خیره شد. نام عطر تینوچا بردین بر روی آن حکاکی شده بود.
تصویری از یک بالرین با اصالت روسی بر روی جعبه نقاشی شده بود. این عطر، با طراحی ویژه و جذابش، چیزهایی را به یاد لیلا آورد: رقصهای نرم و بیپروا، احساس آزادی و طراوت. عطر تینوچا بردین با نتهای ابتدایی هلو و گلابی رسیده، احساساتی از شیرینی و تازگی به همراه داشت که به سرعت روح لیلا را نوازش داد. در ادامه، نتهای میانی شامل رز ترکی، بنفشه و یاسمن به این داستان پیچیدگی و عمق بیشتری بخشیدند.
لیلا نمیتوانست از این ترکیب منحصر به فرد که با چوب کشمیر، چوب صندل و عود تکمیل میشد، بگذرد. هر نفسی که میکشید، مانند یک رقص باله در ذهنش حک میشد. او حس میکرد که این عطر با شخصیت او هماهنگ است، زنانه، قوی و در عین حال ظریف.
عطر تینوچا بردین در قلب لیلا جای گرفت، همانطور که نسیمی نرم قلب بالرینا را در حین رقص نوازش میداد. او تصمیم گرفت این عطر را تهیه کند و با لبخندی بر لب، به این باور رسید که عطر تینوچا بردین، همان چیزی است که نیاز داشت تا در آن شب خاص بدرخشد. با هر باری که این عطر را استفاده کند، لحظات زیبای زندگیاش با طراوتی مضاعف شکوفا میشوند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی