Titus CZAR

توضیحات

در یک شب سرد پاییزی، نسیمی آرام در کوچه‌ای از یک شهر قدیمی می‌وزید. نور خیابان با پوششی طلایی، جایی را که تام ساکن بود روشن می‌کرد. او آماده می‌شد تا به یک مهمانی خاص برود. لحظه‌ای مکث کرد، به کشوی کوچک کنار آینه نگاه کرد. جایی که عطر تایتوس زار بر روی میز خودنمایی می‌کرد. تام با لبخندی مطمئن بطری کوچک را برداشت و به آرامی چند قطره از آن را بر روی پوست‌اش پاشید.

عطر تایتوس زار او را به دنیایی دیگر برد. دنیایی مملو از رایحه‌های شرقی و چوبی که هر نفسی از آن، نشانگر داستانی خاص و نو بود. تام با هر قدمی که بر می‌داشت، حس تازه‌ای از ترکیب عطرهای عنبر و مشک در هوا انتشار می‌یافت. آن بوی عجیب و دلپذیر عود و نعناع هندی که با رایحه‌های دودی و پودری تلفیق شده بود، او را به وجد می‌آورد.

در میانه آن شب خاص، تام متوجه شد که چگونه عطر تایتوس زار تبدیل به بخش جدایی‌ناپذیری از شخصیت او گشته است. گرمایی که از این عطر ساطع می‌شد، ترکیبی از احساس ترنج و گیاهانی سبز بود که به او حس اعتماد به‌نفس و جذابیت می‌بخشید. این عطر که نُت‌های چوبی و ادویه‌های گرم را در بر داشت، هر نوع احساس خستگی را از اندامش زدوده می‌کرد.

تام با رساندن دست به موهایش و اندکی مکث در آینه، آماده بود. از خانه خارج شد و در خیابان قدم می‌زد، نسیم بوی عطر را با خود به اطراف می‌برد و هر رهگذری را به دنبال خود می‌کشید. آن شب، تایتوس زار نه تنها رایحه‌ای بر روی پوست تام بود، بلکه داستانی بود که در میان جمعیت شهر می‌درخشید و جاودانه می‌شد.