ناموجود
در یک بعدازظهر آرام و دلپذیر، مهسا در حالی که در حیاط پشتی خانهاش نشسته بود، نسیم خنکی را احساس کرد که به آرامی با رایحهای که همزمان آشنا و غریب بود او را در بر گرفت. او عاشق طراوت بهاری بود، زمانی که همه چیز در طبیعت زنده میشود و عطر گلها در هوا پراکنده میشود. اما این بار چیزی متفاوت بود. رایحه جدیدی که حس کنجکاویاش را برانگیخت و او را مجبور کرد تا سر نخها را دنبال کند.
با قدم زدن آهسته در میان گلدانهای گل رز و یاس، مهسا به یاد آورد که صبح همان روز، یک عطر جدید را روی میز آرایشش قرار داده بود. عطر تیبرز گاردنیا پارفوم اِستِه لادِر همان محصولی بود که او به تازگی هدیه گرفته بود. این عطر با ترکیب شگفتانگیز خود از نرولی، چوب رز و یاس بنفش در نتهای ابتدایی، او را به دنیایی از خیال و رؤیا فرو برده بود.
هر قطره از این اکسیر جادویی حال و هوای باغی مملو از گاردنیا و مریم را به ارمغان میآورد. مهسا با بوییدن عطر تیبرز گاردنیا پارفوم اِستِه لادِر، خود را در میان گلهای نارنج، سوسن و یاس احساس میکرد؛ گویی در یک رویا محو میشد و به دنیایی بیانتها و سرشار از لطافت گام میگذاشت.
در نهایت، نتهای پایه این عطر با ترکیب وانیل بوربون و میخک، او را در آغوش گرمی از دلربایی و نفوذناپذیری قرار داد. این رایحه دلنشین همان چیزی بود که همیشه به دنبال آن میگشت؛ یک حس زنانه و در عین حال قدرتمند.
با هر استنشاق از عطر تیبرز گاردنیا پارفوم استه لادر، مهسا به یاد میآورد که چگونه بوی عطر میتواند فراتر از یک حس ساده بویایی باشد و به یک تجربه احساسی و دلنشین تبدیل شود. او با لبخندی ملایم و احساس رضایتی عمیق از صمیم قلب، تصمیم گرفت که این عطر گرانبها را برای همیشه با خود حفظ کند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب