ناموجود
در دل شهر قدیمی استانبول، درست زمانی که آفتاب در حال غروب بود و نورهای گرم و طلایی آسمان را فرا گرفته بودند، زنی جوان که نگاهی پر از شور و شوق در چشمانش داشت، به سوی بازار تاریخی رفت. او برای خرید هدیهای ویژه برای همسرش به اینجا آمده بود و شنیده بود که عطری به نام عطر ترکیش رز سوئیس عربین روح گلهای رز استانبول را در خود حبس کرده است.
با قدمهای مطمئن در میان فروشگاههای رنگارنگ بازار حرکت کرد. هر گوشهی بازار پر از عطرهای دلنشین و منحصربهفرد بود؛ اما او هدف خاصی داشت. میخواست عطری را پیدا کند که یادآور لحظات عاشقانهای باشد که با همسرش در باغ رز سپری کرده بودند. فروشنده مهربان که از جستجوی او باخبر شده بود، توصیه کرد نگاهی به عطر ترکیش رز سوئیس عربین بیندازد.
فروشنده با لبخندی گرم بطری عطر را به او نشان داد. عطری در شیشهای زیبا و ظریف که رازهایش را در درون خود پنهان کرده بود. زن جوان درپوش بطری را باز کرد و چند قطره روی پوستش پاشید. آن لحظه، مانند سفری در خاطرات گذشته بود. رایحه گلهای رز به آرامی او را در آغوش گرفت و به دنیای دیگری برد؛ دنیایی پر از گلهای خوشبو و لحظات ناب.
ترکیش رز سوئیس فراتر از یک عطر بود؛ پلی به گذشته و یادآور عشق. این عطر به سادگی تمامی حسهایی که زن جوان در نظر داشت را بازتاب میداد. او نمیتوانست مقاومتی در برابر خرید این عطر نشان دهد. با پرداخت هزینه و بستهبندی زیبا، هدیهای که همسرش هیچگاه فراموش نخواهد کرد، به او تعلق گرفت.
در راه بازگشت، هر لحظه که بوی عطر را حس میکرد، لبخندی دلنشین بر لبانش مینشست. عطر ترکیش رز سوئیس عربین نه تنها رایحهای دلنشین داشت، بلکه خاطراتی شیرین را دائماً برای او زنده میکرد. این همان چیزی بود که او به دنبال آن بود. عطری با روح اعجاز و محصورکننده.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی