در یک روز گرم تابستانی، لیلا در حال جمع کردن وسایل برای یک سفر خاص بود. او به یک ماجراجویی تابستانی دعوت شده بود که در آن فقط یک چیز کم داشت: عطر مناسبی که بوی تازگی و سرزندگی را به ارمغان بیاورد. به یاد آورد که دوستش از عطر آن اِر دِسکاپاد دوزار چهارده ژیوانشی صحبت کرده بود، عطری که حس و حال یک تعطیلات رویایی را به همراه داشت.
با قدمهایی مصمم به یکی از فروشگاههای بزرگ رفت و از میان قفسههای پرنور، شیشهی زیبای آن اِر دِسکاپاد دوزار چهارده ژیوانشی را پیدا کرد. طراحی شیشه به او وعدهی سفری به مکانهای خیرهکننده و عاشقانه را میداد. اسپری کوچکی از آن روی مچ دستش زد و بلافاصله خود را کنار دریا احساس کرد. نسیم ملایمی از ترکیب لیچی و نارنگی به او برخورد کرد و یادآور روزهای بدون دغدغه و پر از هیجان شد.
با حرکت دستش بر روی پوست، بوی گلهای شیپوری و رز به آرامی در فضا پخش شد و حس زنانه و آرامی را در او بیدار کرد. چیزی که قلبش را به تپش وادار نمود، نتهای پایه مشک و سدر بود که به ترکیب بویایی عمق و گرما میدادند، همانند یادآوری یک عصر دلانگیز تابستانی.
لیلا تصمیم خودش را گرفته بود، این عطر همان چیزی است که برای سفر نیاز دارد. آن اِر دِسکاپاد دوزار چهارده ژیوانشی به همراهش بود و هر بار که بوی آن به مشامش میرسید، به او احساس زنده بودن و آزادی را هدیه میداد. این عطر، داستانهایی جدید و خاص را در هر سفر برای او به ارمغان میآورد و او را به دنیای بیانتها و شگفتانگیزی از احساسات و خاطرات میبرد. با بستهبندی عطر در چمدانش، لیلا آمادهی سفری به یادماندنی و پر از لحظات ناب شد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب