در یکی از روزهای زیبای بهار، نسیمی ملایم بهاری پردههای اتاق را به نوازش در میآورد. آنا، زنی با شخصیت گرم و اسرارآمیز، تصمیم گرفت چیزی خاص برای خودش تجربه کند. او دست به کابینت عطرهایش برد و به دنبال عطر جدیدی گشت. نگاهش به جعبهای براق و زیبا افتاد. عطر وریکا دزینتارس – نامی که همیشه به گوشش آشنا بود.
آنا آن را باز کرد و بوی تند و تازهای فضای اتاق را پر کرد. ترکیبی از برگاموت و نرولی، با رایحهای از شمعدانی و یلانگ یلانگ، او را به باغی خیالی برد. این آغاز سفر جادویی با عطر وریکا دزینتارس بود.
زمانی که عطر را روی نبض خود اسپری کرد، قلب او پر از احساسات شد؛ گلی از گلهای رز و یاسمن، با نغمهای از پچولی و لوبیای تونکا، خاطرات زیبای گذشته را برایش زنده کردند. این لحظات بهاری برای آنا مختص به همین عطر بود.
با گذشت زمان، نتهای پایهای عطر خود را نشان دادند. بوی چرم و وانیل، با ترکیبی از بنزوئین و کهربا، حسی از آرامش و گرما را به ارمغان آوردند. این ترکیب بینظیر نشان از تجلی یک کلاسیک عطرسازی دارد که در سال ۱۹۶۷ معرفی شده و تا به امروز همچنان محبوب است.
عطر وریکا دزینتارس نه تنها بویی دلپذیر داشت، بلکه داستانی از گذشته را با خود میآورد. داستانی که در شهر قدیم ریگا شروع شده و اکنون در زندگی آنا تازه شده بود. این عطر برای او هم همانند یک سفر به تاریخ بود، جایی که واقعیت و خیال با هم درآمیخته بودند.
روزها میگذشت اما آنا هر بار با استفاده از این عطر به همان حس اولین بار برمیگشت. عطر وریکا دزینتارس روز او را روشن میکرد و داستانهای جدیدی برای تعریف به او میداد. این عطر، نمایانگر یک هارمونی کامل از سنت و نوآوری بود و یادآور آنکه همیشه چیزهای خاص و منحصر به فرد ارزشی بیشتر از یک محصول ساده دارند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب