ناموجود
در روزی گرم و خاطرهانگیز از تابستان، لیلا تصمیم گرفت تا خود را با عطر جدیدی که به تازگی تهیه کرده بود، متمایز کند. او عطر ولوت پتلس دکدنت ویکتوریا سیکرت را انتخاب کرده بود. عطری که داستانی پر از لطافت و جذابیت در خود داشت. این عطر با گروه بویایی گلیاش، حس رهایی و آزادی را به او القا میکرد.
وقتی که لیلا برای اولین بار شیشه عطر را گشود، پیچیدن رایحه میوهای تازه و دلنشین، او را شگفتزده کرد. این بوی میوهای زنده، با رنگی سرخ و جذاب، یادآور روزهای پرانرژی و ماجراجویی بود. عطر ولوت پتلس دکدنت ویکتوریا سیکرت حس حضور در باغی پر از گلهای شاداب و رنگارنگ را در او بیدار کرد.
حضور نُتهای چوبی به این عطر، عمقی ویژه و منحصر بهفرد میبخشید که حس شیک و زنانهاش را چندین برابر میکرد. لیلا وقتی این بو را روی پوستش حس میکرد، به یاد فصلهای سفر و تجربههای نو میافتاد. او خود را در برابر جنگلی از چوبهای کهنسال و اصیل میدید که هر درخت، داستانی برای روایت داشت.
اما جزئی از این عطر که بهخصوص او را مجذوب خود کرد، تناقض بین ترشی ملایم و تندی دلپذیر بود. این دو ویژگی، مانند روز و شب در کنار هم، ترکیبی بینظیر و متوازن ایجاد میکردند که از هیچ چیز دیگری پیروی نمیکرد.
هر روز که لیلا عطر ولوت پتلس دکدنت ویکتوریا سیکرت را میپوشید، احساس میکرد که بخشی از روحش تازه شده است. برای او، این عطر نه تنها یک انتخاب برای خوشبو بودن، بلکه ابزاری برای بازسازی حس زنده بودن و شادابی بود. هر بار که این عطر را میزد، داستان زندگیاش فصلی جدید پیدا میکرد؛ فصلی پر از زیبایی و اسرار.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب