ناموجود
در یکی از روزهای پرجنب و جوش پاییز، وقتی برگهای زرد و نارنجی در حال رقص در باد بودند، سارا تصمیم گرفت خودش را با خریدی خاص از شهر آشنا کند. او به خیابانهای شلوغ تهران رفت و به یکی از شیکترین فروشگاههای عطر وارد شد. چشمانش به بطری شیشهای درخشانی که با نگینهایی زینت داده شده بود، خیره ماند. این عطر وری پریتی مایکل کورس بود.
سارا با دقت بیشتری به بطری نگاه کرد و سپس درب نقرهای آن را که با نام عطر مزین شده بود، باز کرد. بوی شیرین و دلپذیر نارنگی و ترنج که با لطافت برگهای بنفشه و نارگیل همراه شده بود، مشاماش را پر کرد. او احساس کرد که به دنیایی تازه و پر از هیجان پا گذاشته است. این آغاز یک سفر عطربوی شگفتانگیز بود.
با هر نفس، او به مرکز عطر وری پریتی مایکل کورس نزدیکتر میشد. بویی از گلهای سفید، مانند یاس، شکوفه پرتقال و گاردنیا، فضای اطرافش را پر کرد. این ترکیب از شکوه و زیبایی، دلنشین و معطر بود. سارا حس میکرد در میان یک باغ زیبا و پراکنده در تهران قدم میزند، باغی که هرگز نمیخواست ترک کند.
اما این تنها آغاز ماجرا بود. وقتی زمان بیشتری گذشت، نوبت به نتهای پایه رسید. وتیور و چوب صندل، با لطافت و پیچیدگی بینظیری، رایحهای کرمی و جاودانه ایجاد کردند. این عطر بهخوبی طراحی شده بود تا با هر پاشش، داستانی جدید و منحصربهفرد روایت کند.
سارا با وری پریتی مایکل کورس آشنا شد، عطر زنانهای که او را به بالیوود و دنیایی پراکنده از زرقوبرق و جلال برد. این تجربهی شگفتانگیز، او را به جمع دوستداران این عطر اضافه کرد و تصمیم گرفت این عطر بینظیر را به مجموعهی خود بیفزاید. تجربهای که مطمئن بود هر بار با استفاده از آن، دوباره به داستانهای خارقالعادهای بازخواهد گشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب