در یک بعدازظهر گرم و تابستانی در شهری شلوغ و پرجنبوجوش، حس تازهای در محیط اطراف پیچید. نسیمی سبک و دنج از اطراف درختان قدیمی و خیابانهای پرشور میگذشت و رایحهای تازه و مرموز با خود به همراه داشت. این رایحه بهطور ناگهانی وارد دفترکاری آرام و روشن در طبقه بالای یک ساختمان مرتفع شد.
مسعود، یک جوان پرانرژی و موفق، بهتازگی جلسهای مهم را به پایان رسانده بود. به محض ورود به دفترش، حس کرد که این عطری متفاوت است. عطر وتیور پور هوم رُخا داو بود که مثل یک همنشین کهنه و دلپذیر، او را احاطه کرد.
نگاهی به بطری شیک عطر روی میز انداخت. طراحی قدیم و کلاسیکش با انگشتان دقیق رُخا داو لمس شده بود. در همان لحظهای که درب شیشهای زیبا را برداشت، رایحهای از لیمو و ترنج به فضای اطراف پرتاب شد و حالی از تازگی و انرژی به او بخشید.
در هوا، عطر میانهی گل لابدانوم، رز دو مای و یاسمن بازی میکرد. این ترکیب مرکب از زمین و آسمان انگار خاطرهای محترم از لحظهای عاشقانه در دل دشتهای پر خشخش ایجاد میکرد. عطر وتیور پور هوم رُخا داو فراتر از بودن یک عطر مردانه، حقیقتی بود که قدرت و لطافت را یکجا در خود داشت.
همزمان با گرمای پنهان وتیور، عطر چوبی سدر و اوکموس در زمینهی پسزمینهای گرم، آرامش و استواری را القا میکرد. حضور آمیزنده فلفل و جوز هندی، حس پویایی بیشتری به آن هدیه میداد، درست مثل پرسه زدن در یک باغ ناشناخته و اسرارآمیز.
در پایان روز، مسعود حس کرد که این عطر همراه او بوده و هر لحظهای که گذشت، داستانی جدید برای گفتن داشت. عطر وتیور پور هوم رُخا داو، تجسمی کامل از روحیهای آزاد و بیمرز بود که هر مردی آرزویش را دارد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب