در یک روز خنک پاییزی، جایی در کنار خیابان های شلوغ شهر، او به آرامی قدم میزد. نسیمی خنک بر چهرهاش میوزید و لبخندی محو بر لبانش نشاند. ناگهان، عطر و بویی مسحورکننده از کنار او عبور کرد. قلبش تپیدن گرفت. چیزی در این رایحه بود که قلبش را به لرزه درآورد. بدون تردید به دنبال منبع بو رفت.
به زودی او با عطر وایبرنت لیدر بویس زارا مواجه شد. این عطر، همچون جادویی قوی، او را میربود. ترکیبی از ارکانی که در خیال هم نمیگنجید، همچون رایحه چوبی که با مهارتی بینظیر در هم تنیده شده بود. او توانست نوت های ابتدایی لابدانوم را حس کند که به زیبایی فراز و نشیب مییافت. سپس، عطر به زیربنای خود رسید. جایی که دود خوشبو و خلسه آور کندر به مشام میرسید.
ویژگیهای این عطر خاص بودند. رایحه چوب پالوسانتو و چرم، عمق و غنایی شگفتآور به عطر میدادند. تلألو کهربایی، گرمایی دلنشین به این ترکیب بخشیده بود. وقتی به اطراف نگاهی انداخت، متوجه شد که دیگران نیز به سمت او خیره شدهاند. عطر وایبرنت لیدر بویس زارا نه تنها حس بویایی او را تسخیر کرده بود، بلکه نگاههای اطرافیان را هم به خود جلب کرده بود.
او متوجه شد که این رایحه تنها یک حس نیست، بلکه سفری است به دنیایی از چوبهای جنگلی، چرم و کهربا. این عطر به او قدرت و اعتماد به نفس میداد. همچنان که قدمهایش را برمیداشت، رایحه خوش همچنان همراه او بود. عطر وایبرنت لیدر بویس زارا تبدیل به همراه دائمیاش شد. عطری که هر بار آن را میزد، او را به سفری جدید و ماجراجویانه میبرد. عطری که داستان زندگی او را به زیبایی روایت میکرد و بوی آن هرگز از خاطرش نمیرفت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب