ناموجود
در یک بعدازظهر دلانگیز پاییزی، در کوچههای خشخشکن انتهای شهر، مردی با عطر وینتیج آلن بری قدم میزد. وینتیج، همان عطری بود که او را به دنیای دیگری میبرد. ترکیبی از روایح چوبی، گلهای رز و مشک، که انگار بویی از یادآوری خاطرات گذشته بود.
هر بار که از این عطر استفاده میکرد، به او حسی از قدرت و جلال میداد. شاید این بوی معطر چوب ساج و روغن رز بود که او را مسحور میکرد. رایحهای که در آن حس سبز و تازه برگها با رایحه گلسرخ درمیآمیخت و با پچولی غنی و دلپذیر تکمیل میشد.
او عطر وینتیج آلن بری را اولین بار در یک مهمانی شیک امتحان کرده بود. همه میپرسیدند که این رایحه خاص و منحصر به فرد از چیست. وقتی نام عطر وینتیج آلن بری را برد، گویا نامی جادویی به زبان آورد که همه را به خود جذب کرد.
او خاطرات زیبایی با این عطر ساخته بود. از روزهایی که با دوستانش در تفریحی دلپذیر سپری میکرد، تا لحظات خلوتی که با خودش داشت. این عطر میتوانست او را از شلوغی زندگی روزمره بیرون بکشد و به دنیای آرامش بخشد.
آنچه که وینتیج را متمایز میکرد، بوی خوش گرم و مقداری از ادویههای دلچسب بود که با رایحهی گلسرخ تلفیق شده بود. زمانی که این عطر را به لباسهایش میپاشید، حس میکرد که آمادهای برای مواجهه با هر چالشی است.
وینتیج نه تنها یک عطر، بلکه پلی بود به دنیای احساساتی که شاید همیشه در جستجویش بود. و هر بار که بوی آن را حس میکرد، بخشی از روح او تازه و زنده میشد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی