داستان از یک روز پاییزی در تهران آغاز میشود؛ جایی که نسیم ملایم و خنک روی صورتهای عابران میوزید. مریم به سمت فروشگاه عطر، در یکی از خیابانهای شلوغ شهر قدم برمیداشت. او تصمیم داشت تا هدیهای برای خود بخرد؛ چیزی که بتواند انرژی و تازگی را به روزهای زمستانیاش بیفزاید.
وقتی وارد فروشگاه شد، چشمش به بطری زیبای عطر ویولا عجمل افتاد. طراحی شیشه عطر با آن رنگهای گرم و طبیعیاش بلافاصله توجهاش را جلب کرد. فروشنده با لبخندی گرم به او معنی رایحههای این عطر گیرا را توضیح داد.
در بالاترین نت، عنابی سیاه با ترنج و کمی ادویه ترکیب شده است و حس تازگی و هیجان را به وجود میآورد. مریم بعد از شنیدن توضیحات، یک قطره از عطر را روی مچ دستش امتحان کرد. حال و هوای تازه و نشاطآور عطر ویولا عجمل او را به باغی پر گل در دل طبیعت برد؛ جایی که یاسمن و رز با هم آمیختهاند و زنبق دره نیز آنها را همراهی میکند.
بعد از گذشت چند دقیقه، حس و حال آن باغ پر گل جای خود را به رایحهای دلنشینتر داد که در آن وانیل، نعناع هندی و سدر روح را نوازش میداد. هر بار که مریم عطر ویولا عجمل را استشمام میکرد، داستانی نوین در ذهنش شکل میگرفت؛ از روزهای گرم تابستانی گرفته تا شبهای آرام پاییزی.
ذهنش غرق در خاطرات شیرین و لحظات ناب شد. ناگهان حس کرد که عطر ویولا عجمل، نه تنها بویی خوش بلکه تجربهای غنی و فراموشنشدنی است که هر بار میتواند او را به دنیای خاطرات خوشی بکشاند. با تصمیمی قاطع، بطری عطر را خرید و از فروشگاه خارج شد. از آن روز به بعد، عطر ویولا عجمل بخشی از زندگی روزانهاش شد. هر بار که آن را میزد، حس میکرد که یک بخش از طبیعت را با خود همراه دارد.
سایر تلفظها: ویولا عجمل, ویولا اجمل, ویولا آجمَل, ویولا اجمال, ویولا آجمال, ویولا عجمل, ویولا اجمل, ویولا آجمَل, ویولا اجمال, ویولا آجمال, وییولا عجمل, وییولا اجمل, وییولا آجمَل, وییولا اجمال, وییولا آجمال, وایولا عجمل, وایولا اجمل, وایولا آجمَل, وایولا اجمال, وایولا آجمال, ویالا عجمل, ویالا اجمل, ویالا آجمَل, ویالا اجمال, ویالا آجمال, ویلُا عجمل, ویلُا اجمل, ویلُا آجمَل, ویلُا اجمال, ویلُا آجمال, وِیولا عجمل, وِیولا اجمل, وِیولا آجمَل, وِیولا اجمال, وِیولا آجمال
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی