ناموجود
در یک روز پاییزی و خنک، آسمان آبی با ابرهای سفید پوشیده شده بود. نازنین با قدمهای آرام در خیابانهای پرجمعیت قدم میزد و حس میکرد که به چیزی خاص نیاز دارد تا این روز او را به یادماندنی کند. تصمیم گرفت سری به فروشگاه عطرفروشی بزند. وارد فروشگاه شد و چشمش به بطریهای شیکی افتاد که در قفسهها صف کشیده بودند.
در گوشهای از مغازه، عطری خاص نگاهش را جلب کرد؛ عطر ویزا بای روبر پگه گلد لیمیتد ادیشن رابرت پیگه . بطری طلایی که زیر نور میدرخشید، گویی داستانی از لوکس و اصالت را روایت میکرد. از فروشنده خواست تا این عطر را به او نشان دهد. وقتی درب بطری را باز کرد، رایحهای از هلو سفید و گلابی با نرمی برگهای بنفشه و تازگی ترنج و ماندارین زرد به هوا پخش شد. این آغاز جادویی، نازنین را به سفری شگفتانگیز دعوت کرد.
در ادامه، به قلب رایحه عطر وارد شد. یلانگ-یلانگ با رقص گل رز، آن را به ملودی لطیفی تبدیل کرده بود. گلهای نارنج شکوفا شدند و با گیاهان جاودان ترکیب شدند و یادآور باغی بهشتی بودند.
پایان این همسُفر، با رایحهای گرم و بینظیر بود. چرم و بنزویین با لطافت وانیل و گرمای نعناع هندی، تجربهای فراموشنشدنی از ویزا بای روبر پگه گلد لیمیتد ادیشن رابرت پیگه به او ارائه دادند.
نازنین تصمیم گرفت این عطر را بخرد. عشق او به عطرها و انتخابش، به او اعتماد به نفس و شکوهی خاص بخشید. هر بار که عطری اسپری میکرد، احساس میکرد به دختری شجاع و بانویی بیهمتای تبدیل شده است. بهدرستی که عطر ویزا بای روبر پگه گلد لیمیتد ادیشن رابرت پیگه، رایحهای از زیبایی و اصالت بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب