در یک صبح دلانگیز بهاری، نسیم ملایمی در باغ میوزید و هوای تازهای به فضای حیاط خانه میآورد. امروز روز ویژهای بود، روزی که همه چیز باید بینقص و خاص میبود. عروسی نرگس بود؛نرگس در اتاقش، با دقت و هیجان در حال اماده شدن بود. لباس سفید خالصش به زیبایی در آینه میدرخشید و موهای بلندش را با گلهای سفیدکرده بود اما برای کامل کردن زیبایی این روز، چیزی کم بود. او به آرامی به سوی میز آرایشش رفت و به عطر مخصوصش، عطر ودینگ بوکه آنگلیا پرفیومری نگاهی انداخت.
چند قطره از عطر ودینگ بوکه آنگلیا پرفیومری را روی مچهایش اسپری کرد. رایحهای دلنشین و گلفام فضا را پر کرد. انگار که در میان باغی پر از گلهای رز، یاسمن و یلانگ قدم میزنی. ترکیب بینظیری از نتهای گلفام و ملایمی که در قلب این عطر نهفته بود، هر احساسی را در این روز ویژه به اوج میرساند.
با هر نفس، عطر و بوی خوشی که از این عطر بلند میشود، حضور نرگس را متمایزتر میکرد. او احساس میکرد که نه تنها خودش، بلکه هرکس که به او نزدیک میشود، به دنیایی از رایحههای لطیف و خاص وارد میشود. حس خوب و انرژی مثبتی که این عطر گلبو به او میداد، حال او را کاملاً متفاوت کرده بود.
عطر ودینگ بوکه آنگلیا پرفیومری، نه تنها یادآور روز خوشایند و خاطرهانگیز عروسی نرگس بود، بلکه بخشی از هویت جدیدی شده بود که در این آغاز تازه ساخته میشد. رایحه ماندگار این عطر، همراهی مستمر با او داشت و هر بار که از آن استفاده میکرد، خاطرات زیبای آن روز به یادش میآمد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب