ناموجود
در یک روز گرم تابستانی، در خیابانهای پراز جنب و جوش تهران، ریمای جوان و پر انرژی به دنبال هدیهای خاص برای جشن تولد مادرش بود. او به یکی از معروفترین فروشگاههای عطر شهر رفت، جایی که رایحههای گوناگون، احساسات مختلفی را در هر فرد برمیانگیخت. در همان ابتدا، عطر ظهاء جونايد پرفيومز توجهش را جلب کرد.
چیدمان شیشه عطر به نوعی بود که احساس شکوه و زیبایی را با خود به همراه داشت. ریمای با کنجکاوی درب بطری را باز کرد و بلافاصله با نخستین نفسی که از رایحهی گلهای سفید به مشامش رسید، به سرزمینهای دور و رؤیایی سفر کرد. قلب او با نت میانی بنفشه همراه شد، یادآور لحظات شیرین و خاطرهانگیز در کنار مادرش. این لحظههای کوتاه اما اثرگذار، ریمای را بیش از پیش به این انتخاب مطمئن کرد.
اما این شاهکار عطرسازی هنوز تمام نشده بود. با هر نوبت که عطر در هوا پراکنده میشد، نت پایهی رز، زیبایی و ظرافت زنانگی را به شکلی کمنظیر به نمایش میگذاشت. رایحهای که میتوانست هر فضای سادهای را به یک باغ گل تبدیل کند. ظهاء جونايد پرفيومز نه تنها یک عطر، بلکه گفتاوردی از هماهنگی و تعادل بینظیر گلها بود.
بعد از چند دقیقه، ریمای تصمیم نهایی خود را گرفت. او میدانست که این عطر، هدیهای مناسب برای بیان عشق و احترام به مادرش است. عطری که میتواند روزهای عادی و معمولی را با زیبایی و شکوه تبدیل به لحظات خاص کند. او با لبخندی از فروشگاه خارج شد، در حالی که دلش پر از اشتیاق برای جشن تولد مادرش بود. عطر ظهاء جونايد پرفيومز همان قطعهای بود که در پازل عشق و محبتش جا داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب